پاییز و عشق و ترانه

هوا گرم است ...گرم آسمان ابری ... نیست طعمه رعدی ...نیست زمین گرم ... است دستان خاک .... تا فراسوی کویر ، پیداست نیمروز داغ .... تا شعاع گرم خورشید تا حسرت .... یک نسیم در صداقت عطش ، خواهد سوخت ..............خواهد ماند ... تابستان گرم ..... قلب ...ما سرد است سفر هایمان ، خالی ست دستان مان .... تنهاست کاری .... نیست .......... فقر است هوا ......گرم است نگاه مان سنگی ست از محبت ، تهی ست ..... ساحل پاییز و عشق و ترانه...

هندسه زندگی وعشق ....بودن ، تا بی نهایت محبت تقدیر ابعاد ، یک روح متعالی ست منطق ، تبانی سرنوشت ، تولد تا مرگ ویرانی انسان از خاک .... تا آسمان نردبان ترقی ، تا ... خدا صبرشب ، تا سیاهی تا سرانگشتان سپیدی راز یک جوانه سبز بلوغ یک حقیقت ، یک تفکر منظومه ، تلاش و فداکاریست یادمان باشد ، روزی خواهیم رفت پس مهر بودن را ، هدیه کنیم     بیاد و نام ریاضیدان برجسته و فرزانه ، بانوی نابغه ایران روان شاد پ پاییز و عشق و ترانه...

ای اشک ها رهایم کنید  این غصه  را  بگذرید ..... صدایم ......کنید  ای قلم ، تو  بگو ....... قلب شکست م  چه شد ؟ ماتم و قهر محبت  ، چاره شد ؟ در سکوت عشق ، عاشق کشی ، بهانه است  مرگ بهار است ، سوز سرمای زمستان م چه شد ؟  تابوی مرگ ، تا فراسوی لحظه ها .......... تا عمق جان ، تا دیدار آشنا ، چه بود ؟  فصل خزان زدی عاطفه ! میراث شوم مستبدان ، چه بود ؟  ....... اینک به بین کودکان م  بر بام آرزوهایم ، پر پاییز و عشق و ترانه...